نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 

تنش در آسیای جنوب شرقی، امریکای لاتین و خاورمیانه

بحران اقتصادی 1975 اختلالی در مذاکرات قدرت های بزرگ به وجود آورد و تأثیر زیادی بر کشورهای جهان سوم داشت که به خاطر وام های زیاد و جنگ های داخلی دچار فقر و مشکلات شده بودند. برخلاف دوره قبل که رابطه نسبی بین کشورهای جهان سوم و همبستگی بین بعضی از کشورها وجود داشت، به نظر می رسید که قانون غرور ملی بر همه چیز سایه افکنده بود. مذاکرات شمال و جنوب از راه اصلی منحرف و جهان عرب دچار دگرگونی شد؛ افریقا از همه طرف در حال از هم پاشیدگی و دچار مشکلات عدیده گردید. فیدل کاسترو در کنفرانس کشورهای غیر متعهد که از سوم تا نهم سپتامبر 1979 در هاوانا برگزار شد از شوروی پشتیبانی کرد و می خواست که بقیه کشورها از وی تبعیت کنند ولی تیتو با این موضوع مخالفت کرد. امریکا در صحنه بین المللی انزوا را انتخاب کرده بود ولی اتحاد جماهیر شوروی در همه کشورها به طور مستقیم و غیرمستقیم دخالت می کرد. به رویارویی دو ابرقدرت در گذشته، مناقشات دو جانبه اضافه گردید که قادر به توقف و یا کنترل آن نبودند. در مناطقی همچون خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، امریکای لاتین به طور سنتی تنش هایی وجود داشت و در مناطقی همچون اقیانوس هند، افریقا و پاسیفیک رویارویی جدید دیگری به وجود آمد.

اغتشاش در خاورمیانه و شرق دریایی مدیترانه

نقش دریای مدیترانه

نقش اقتصادی دریای مدیترانه بعد از بستن کانال سوئز و ساخت نفتکش های بزرگ رو به زوال گذاشت ولی نقش استراتژیکی آن از اهمیت خاص برخوردار بود و اتحاد جماهیر شوروی که از مدت ها قبل منتظر و مترصد بود، توانست نفوذی در آنجا داشته باشد.
دریای مدیترانه ششمین محل رفت و آمد کشتی ها بود و یک سوم نفتکش های بزرگ جهان از این دریا عبور می کردند. این دریا یکی از مراکز مهم تلاقی بالقوه ای بود که نیروهای دو ابرقدرت در آن در حال رفت و آمد بودند. در مقابل ناوگان بزرگ امریکا که در سرتاسر دریای مدیترانه در حال رفت و آمد بود و هر جا که می خواست توقف می کرد، شوروی یکی از ناوگان های بزرگ خود را به دریای مدیترانه فرستاد که غالباً در سواحل الجزایر و لیبی توقف کرد.
ترکیه و یونان دو کشور عضو پیمان ناتو به خاطر جزیره قبرس در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. جزیره قبرس جزو امپراتوری عثمانی و هشتاد درصد ساکنان آن را یونانی ها و هیجده درصد دیگر را ترک ها تشکیل می دادند. مشکل جزیره قبرس با الحاق آن به یونان و اتحاد آن با ترکیه غیرممکن بود. بعد از توافق های سال 1959 در شانزدهم اوت 1960 قبرس سرزمینی مستقل و بی طرف اعلام گردید که توسط اسقف ماکاریوس اداره می شد. رقابتی که بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا در شرق دریای مدیترانه وجود داشت باعث مناقشات بین دو ابرقدرت در سالهای 1963، 1965 و 1967 گردید. بین دو گروه یونانی و ترک تبار اختلافاتی وجود

داشت و سازمان ملل متحد مجبور شد در سال 1964 نیروی حافظ صلح را به قبرس (1) اعزام کند. بعد از حوادث نوامبر 1973 توسط دیکتاتورهای نظامی که از سال 1967 در یونان قدرت را به دست گرفته بودند در پانزدهم ژوئیه 1974 کودتایی علیه ماکاریوس در جزیره به وجود آوردند، وی را از کار برکنار و به منظور اتحاد بین یونانی ها قدرت جزیره را در اختیار نظامیان قرار دادند. کمی بعد دولت ترکیه به جزیره حمله کرد و قسمت شمالی یعنی بخش ترک نشین آن را که حدود چهل درصد کل مساحت جزیره را تشکیل می داد در اختیار گرفت. این حمله باعث شد تا یونانی های ساکن بخش شمالی به بخش جنوبی جزیره مهاجرت کنند و خط مستقیم جزیره به نام «خط سبز» به وجود آمد که بخش شمالی آن شامل جمهوری ترک نشین قبرس که در سال 1983 اعلام موجودیت خود را اعلام کرد و بخش جنوبی آن جمهوری یونانی نشین را تشکیل می داد. بعد از تقسیم جزیره به دو قسمت همیشه حالت جنگ وجود داشت. در عین حال که هر دو قسمت جزیره عضو پیمان ناتو بودند ولی امریکا را دچار مشکل کرده بودند که باید از یکی از قسمت های جزیره طرفداری کند. یونان بدون اینکه از عضویت ناتو شانه خالی کند، سازمان نظامی ناتو را ترک کرد ولی در سال 1980 دوباره به آن ملحق شد. با وجود همه مذاکراتی که برای اتحاد بین دو قسمت جزیره صورت گرفته بود ولی نهایتاً تقسیم جزیره به دو قسمت مورد پذیرش قرار گرفت. ملاقات رؤسای جمهوری بخش ترک نشین و یونانی نشین جزیره در ژانویه و ژوئن 1988 باعث ایجاد آرامش بیشتر در جزیره نشد.

قبرس از استقلال تا عضویت در اتحادیه اروپا

1960
استقلال قبرس.
1964
اولین رویارویی بین جامعه ترک و جامعه یونانی جزیره.
سازمان ملل متحد نیروی پاسدار صلح را به جزیره اعزام کرد.
1974
کودتای نظامیان یونانی برای الحاق جزیره به یونان. در بیستم ژوئیه ارتش ترکیه قسمت شمالی جزیره را متصرف شد و بعد از آن جزیره به دو قسمت یونانی نشین و ترک نشین تقسیم گردید.
1982
بخش شمالی جزیره به نام «جمهوری ترک قبرس» اعلام موجودیت کرد.
1996
شکست میانجیگری امریکا و بریتانیا.
2004
همه پرسی درباره اتحاد د بخش جزیره: یونانی نشین ها جواب منفی ترک نشین ها جواب مثبت دادند.
اول مه، پذیرش عضویت جزیره قبرس در اتحادیه اروپا.

آمریکا و لیبی

لیبی، بعد از سقوط خاندان سنوسی طرفدار ایالات متحده آمریکا، در سال 1974 روابط ویژه ای با اتحاد جماهیر شوروی برقرار و تعهد سیاست جنگ افزارهای مخرب را پیش گرفت و باعث ناپایداری حساب شده در افریقا و خاورمیانه گردید. روابط دشمنی بین لیبی بعد از کودتای نظامی علیه خاندان سلطنتی به رهبری معمر قذافی و ایالات متحده امریکا در زمان ریگان شروع و درگیری های زیادی را به دنبال داشت تا اینکه امریکا بعد از اقدامات تروریستی لیبی مجبور شد در پانزدهم آوریل 1986 طرابلس و بنغازی را بمباران کند.

جنگ دائمی در خاورمیانه

به دنبال مناقشاتی که بین اعراب و اسرائیل ایجاد شده بود، خاورمیانه به عنوان یکی از مناطق خطرناک جهانی، پدیدار شد. جهان ناظر ظهور اسلام جدید، پیشرفت مسلمانان اصولگرای افراطی و علاقه به خودمختاری عاملان منطقه بود. ثروت های زیادی که از طریق فروش و افزایش بهای نفت نصیب کشورهای نظیر لیبی، عربستان سعودی، عراق، جمهوری های متحده عربی و کویت شده بود، آن ها را به سوی خرید تسلیحات مدرن نظامی سوق داد. تشیع در انقلاب اسلامی ایران نقش اساسی به عهده داشته و توانست تحت تأثیر روحانیون شیعه مذهب و نقش اساسی رهبری حضرت آیت الله خمینی (ره) و شریعت اسلام «جمهوری اسلامی ایران» را در صحنه سیاسی جهان به وجود آورد.
حافظ اسد رئیس جمهور سوریه یکی از طرفدران سرسخت و متحد اتحاد جماهیر شوروی در منطقه بود. اسد آرزو می کرد احیا کننده وحدت اعراب و بنیان گذار سوریه بزرگ باشد و به همین دلیل رهبران لبنان، اردن و دولت فلسطین در حال تشکیل را به دمشق دعوت کرد. معمر قذافی هم با صرف دلارهای نفتی می خواست در کشورهای همسایه خود اتحاد جهان عرب را به وجود آورد. عربستان سعودی که از افزایش غیرمنتظره بهای نفت از موقعیت ممتازی برخوردار بود در حال ایجاد امپراتوری استعماری خود بود.
قدرت های بزرگ در مقابل چنین پیشرفت هایی به زحمت توانستند موقعیت را کنترل کنند. اتحاد جماهیر شوروی حافظ اسد را به تجهیزات نظامی مهمی مسلح کرد. سوریه پشتیبان

دولت های انقلابی دست چپی از قبیل اتیوپی، لیبی، یمن جنوبی گردید. اتحاد جماهیر شوروی مستقیماً در امور داخلی افغانستان دخالت کرد و مایل بود کنترل خلیج فارس را نیز به عهده بگیرد. امریکا سعی کرد با دخالت های تقریباً مستقیم در لیبی و خلیج فارس جلوی جاه طلبی های شوروی در منطقه را بگیرد و برای این کار از دولت های میانه رو همچون عربستان سعودی و مصر بهره برداری کرد.
تلاش های امریکا، به خصوص کیسینجر وزیر امور خارجه برای نزدیکی اسرائیل و مصر در کیلومتر یکصد و یک صحرای سینا بسیار جدی بود. قدم های اولیه و بسیار کند کیسینجر موقعیت را برای امریکا به گونه ای فراهم کرد تا بتواند تأثیرگذاری خود در منطقه را به دست آورد. انورسادات مایل به پیشرفت های بیشتری بود و سادات در بیست و یکم نوامبر 1977 به سرزمین اشغالی (اسرائیل) مسافرت کرد و بعد از آن توافق های کمپ دیوید از پنجم تا هفدهم سپتامبر 1978 و مذاکراتی با شرکت سادات، کارتر و بگین در بیست و ششم مارس 1979 صورت گرفت که نتیجه آن امضای قرارداد صلح بین مصر و سرزمین اشغالی بود. این قرارداد باعث شد تا به کمک ایالات متحده امریکا به جنگ سی ساله بین مصر و سرزمین اشغالی، خاتمه داده شود. مصر موفق شد سرزمین های اشغالی بعد از سال 1967 را دوباره کسب کند و ارتش اسرائیل در سال 1982 صحرای سینا را برای همیشه ترک کرد ولی با وجود تلاش های انجام شده، صلح پایداری در منطقه پدیدار نشد.

مصر بعد از قرارداد کمپ دیوید کاملاً منزوی شد و کشورهای الجزایر، لیبی، عراق، یمن جنوبی و سازمان آزادی بخش فلسطین حتی کشورهای میانه رویی همچون عربستان سعودی و اردن جبهه مخالف سادات را تشکیل دادند. مصر در نهمین اجلاس اتحادیه عرب در بغداد از اتحادیه کنار گذاشته شد و اجلاس بعدی در نوامبر 1976 به تونس منتقل شد. سیاست جسورانه سادات و جریان های محافظه کاران کشورهای عربی باعث شد تا در ششم اکتبر 1981 توسط افراط گرایان مسلمان کشته شود. عوامل دینی به دلایل سیاسی اضافه گردیده و اتحاد عرب را دچار دو دستگی کرد و در همین زمان جنگ تحمیلی بین عراق و ایران شروع شد. دین اسلام با مذاهب شیعه و سنی و انشعابات آن ها یکی از عوامل تقسیم و باعث شد تا دولت های علیه یکدیگر قیام کرده به جنگ های داخلی آتش بزنند.
با اقدامات فوق نه تنها راه حلی برای مشکلات فلسطین حاصل نشد بلکه اوضاع از آنچه که بود بسیار وخیم تر شد. سازمان آزادی بخش فلسطین که در سال 1964 ایجاد شده بود، سعی کرد مورد توجه و شناخت بین المللی قرار گیرد. سازمان ملل متحد در برنامه روزانه خود مشکل فلسطین را مد نظر قرار داد ولی شامل فلسطینی های پناهنده نمی شد و از یاسر عرفات رهبر «سازمان آزادی بخش فلسطین» دعوت شد تا در سیزدهم نوامبر 1974 در مجموع عمومی از ایجاد تنها دولت دموکراتیک فلسطینی صحبت کند.
مناخم بگین رهبر حزب محافظه کار اسرائیل (1977 تا 1983) موجودیت ملت فلسطین را نفی کرده و حاضر به شناخت حقوقی «سازمان آزادی بخش فلسطین» نبود. او بیت المقدس را در سال 1980 به عنوان پایتخت انتخاب کرد، بلندی های جولان در سوریه را متصرف شده و یهودیان را در کرانه باختری رود اردن اسکان داد. کشورهای عربی «سازمان آزادی بخش فلسطین» را به عنوان تنها معرف فلسطینی ها شناختند و از نظر مادی و معنوی از آن پشتیبانی کردند. اتحاد جماهیر شوروی سازمان آزادی بخش فلسطین را به رسمیت شناخت و از ایجاد و حفظ دولت فلسطینی حمایت کرد. ایالات متحده امریکا اصرار داشت سرزمین فلسطینی قسمتی از اردن و به خصوص در کرانه باختری آن باشد. اعضای جامعه جهانی در سیزدهم ژوئن 1980 در اجلاس وین تلاش کردند تا «سازمان آزادی بخش فلسطین» را وادار به فرایند صلح کنند. فرانسوا میتران رئیس جمهور فرانسه در چهارم مارس 1982 در بیت المقدس از ایجاد دولت فلسطینی صحبت کرد که به دنبال جنگ طلبی فلسطینی ها و اسرائیلی ها به بن بست رسید.
بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی قیمومیت لبنان به فرانسه سپرده شده بود و بعد از اینکه این کشور در سال 1945 مستقل شد، به عنوان نمونه ای از توازن و همکاری بین جوامع داخل کشور شناخته شده بود، ولی این کشور دیگر پناهگاه امن و سعادتمندی نبود. لبنان توسط مسیحی های مارونی، مسلمان های دروزی و شیعه و مناقشات بین اعراب و اسرائیل و به خصوص استقرار فلسطینی ها بعد از اخراج از اردن در سال 1970، از هم پاشیده شد. لبنان دچار جنگ های داخلی گردید و در سیزدهم آوریل 1975 با درگیری فالانژهای مسیحی و فلسطینی ها شروع شد. بعد از این جریان کشور کوچک لبنان به یک سری از جوامع کوچک تر تقسیم شد به نحوی که نیروی موقتی سازمان ملل متحد قادر به کنترل نبود و کشورهای همسایه لبنان مداخله کردند. سوریه از سال 1976 تلاش کرد در مورد مشکلات موجود و حمایت پیاپی از فلسطینی های ترقی خواه و از نیروهای مسیحی به داوری بنشیند. در همین زمان اسرائیل با یورش های فلسطینی های ساکن جنوب لبنان مثل سال 1978 شروع به مقابله به مثل کرد. «صلح جلیلیه» در ژوئن 1982 از اهمیت زیادی برخوردار بود و اسرائیل امیدوار بود تا نیروهای فلسطینی را از لبنان خارج کرده و لبنان قوی، عاری از مشکلات به وجود آید تا بتواند با اسرائیل صلح کند. مرکز جبهه آزادی بخش فلسطین به خارج از بیروت منتقل و در همین زمان بشیر جمایل رئیس جمهور و رهبر میلیشاهای مارونی در چهاردهم سپتامبر 1982 به قتل رسید. مداخله اسرائیل با مقاومت زیاد روبه رو شده و مجبور شد در ژوئیه 1983 به فراخوانی نیروهای خود از لبنان بپردازد. مشکلات عدیده ای که در داخل لبنان وجود داشت باعث مداخله نیروهای چند ملیتی مرکب از نیروهای امریکایی، فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی گردید. نیروهای مستقر در لبنان که مخالف اهداف سوریه بودند، در بیست و سوم اکتبر 1983 سوء قصدی علیه نیروهای چند ملیتی صورت گرفت که موجب کشته شدن پنجاه وهشت سرباز فرانسوی و دویست و چهل و یک سرباز امریکایی گردید که بعد از آن نیروهای چند ملیتی لبنان را ترک کردند. به نظر می رسید، صلح در لبنانی که ساختارهای دولتی آن در حال از هم پاشیدن بود غیرممکن و دولت های قدرتمند جهان جرئت مداخله در آنجا را نداشتند. سوریه توانست از این موقعیت بهره برداری کرده و بر این سرزمین مسلط شود.

پی نوشت ها :

1. NFICYP نیروی حافظ صلح سازمان ملل متحد در قبرس.

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.